قتل فرزند یکی از هولناکترین مسائلی است که این روزها گوشمان میرسد. البته باید توجه داشت که یکی از دلایل مطلع شدن ما از چنین مسائل دلخراشی، رشد رسانهها میباشد. از این رو نمیتوانیم بگوییم که پیش از این چنین مسئالی در کار نبوده. در واقع مسائلی از این قبیل پیش از این نیز وجود داشته و اتفاق میافتاده است. تنها تفاوت در آن است که ما از آن مطلع نمیشدیم. اما با ورود به دنیای رسانه و اطلاع از چنین وقایعی، مسلما سوالات زیادی ذهن شما را به خود مشغول کرده است. البته احتمالا مهمترین سوالی که برایتان مطرح شده، در مورد سرنوشت آن پدر و مادری است که فرزندشان را کشتهاند. به راستی قانون چه مجازاتی برای آنها در نظر گرفته؟ چه استدلالی در پس این مجازاتها قرار دارد؟ با ما در وکیل اصفهان همراه باشید تا به پاسخ تمام سوالات خود دربارهی قتل فرزند توسط والدینش برسید.
آشنایی با مفهوم قتل
یکی از بزرگترین جرایم که قدمتی به اندازهی تاریخ یا حتی پیش از آن دارد، کشتن و ستاندنن جان دیگری میباشد. این جنایت در قوانین ما و حتی در اصطلاحات عامیانه قتل نام دارد. طبق عقیدهی بعضی از افراد طول عمر تمام انسانها مشخص است. اما در این میان ممکن است حوادثی رخ دهد که آن شخص زودتر از موعد جسمش را ترک کند. یکی از مهمترین این موارد برای مرگ نا به هنگام، کشته شدن توسط یک انسان دیگر میباشد. اما لغت قتل به چه معنا است؟ این واژه ریشهی عربی دارد و به معنای کشتن، به هلاک رساندن و گرفتن جان دیگری میباشد. یعنی اگر شخصی باعث شود که روح از بدن دیگری جدا شده و جسمش بی جان شود، او را کشته است و قاتل به حساب می آید. به علاوه فرد کشته شده را، مقتول مینامند. اما در نگاه قانون این جنایت بر چند نوع میباشد؟
انواع قتل و مجازات آن
گفتیم هر عملی را که باعث ستاندن روح دیگری و از دست دادن جانش شود، قتل مینامند. اما این جا یک سوال بزرگ مطرح میشود. میدانید که گاهی در نزاعهای خیابانی یا امثال اینها، افراد بدون نیت قبلی و کاملا اتفاقی، باعث کشته شدن دیگری میشوند. آیا در این شرایط برابر بودن مجازات این فرد با آن که با نقشه و قصد قبلی شخص دیگری را به هلاکت رسانده، برابر است؟ مسلم است که چنین چیزی به دور از منطق و انصاف است. البته قانونگذاران و دین اسلام نیز، به این نکته توجه کردهاند. بر این اساس قتلهایی که اتفاق میافتند به سه دسته تقسیم میشوند. این سه دسته، غیر عمد، شبه عمد و عمد هستند. قانونگذاران دو دستهی اول را از قصاص معاف کردهاند. از این رو آنها تنها به پرداخت دیه محکوم میشوند. اما دستهی سوم، محکوم به قصاص هستند که در مقالهای دیگر راجعبه آن توضیح دادهایم.
قتلهای خانوادگی
تا به این جا زمانی که از کشتن دیگری سخن میگفتیم تنها دو غریبه که در نزاع و اتفاقی یا حتی با قصد قبلی مرتکب چنین عمل وحشتناکی شدهاند، در ذهنمان نقش میبست. اما قضیه زمانی هولناکتر میشود که چنین اعمالی را در میان خانوادهها مشاهده کنیم. به علاوه اکثر این جنایتها در بستر خانواده و با نیت قبلی به وقوع میپیوندند. از این رو در دستهی قتل عمد قرار میگیرند. اما به راستی چه چیزی باعث میشود خانوادهای که تکیهگاه امن انسانها در این جهان هستند، تبدیل به عزراییل آنها شوند؟ شاید اگر به جمعیت قربانیان این وقایع توجه کنیم پاسخ سوال برایمان آشکار شود. به طور کلی اکثر قربانیان قتلهای خانوادگی، خانمها و دختران بسیار جوان هستند. البته این موضوع متوجه اکثریت اسست نه کل جمعیت. اما همین اکثریت به ما میفهماند که باید پای تعصباتی کور و بیمنطق که با کلمهی غیرت پوشانده میشوند در میان باشد.
قتل فرزند توسط پدر و مادر
احتمالا فکر میکنید که خشونتی بالاتر از قتلهای خانوادگی وجود ندارد. و باز هم ممکن است که این قتلها را کشته شدن توسط اقوام نزدیک، شوهر یا خانوادهی شوهر در نظر بگیرید. اما قضیهی جنایتهای خانوادگی حتی از این هم دلخراشتر میباشد. یکی از بیشترین قتلهایی که ما در بستر خانواده با آن مواجه میشویم، قتل فرزند توسط پدر و مادر است. البته آمار این گونه قتلها به ما میگوید که این وقایع عموما به دست پدران خشک و متعصب رخ میدهد. در واقع ما تنها با تعدادی خیلی انگشت شماری از مادران مواجه هستیم که فرزند خود را کشته باشند. حتی همین تعداد انگشتشمار نیز اغلب از سلامت روان مناسبی برخوردار نبودهاند. یا در شرایط بسیار نامناسب روانی مانند افسردگی شدید پس از زایمان همراه با توهم قرار دارند. با این تعاریف مهمترین سوال هنوز پاسخ داده نشده است. آن تقاصی است که والدین برای کشتن فرزندشان باید بپردازد.
مجازات مادر برای کشتن فرزندش
با جست و جوی بسیاری که در میان قوانین موجود انجام شد تا بتوانیم مجازاتی مخصوص مادران قاتل پیدا کنیم، به هیچ نتیجهای نرسیدیم. در واقع در قانون کشور ما، هیچ تبصرهی خاصی مربوط به مادرانی که فرزند خود را کشتهاند وجود ندارد. از همین رو جایگاه مادر در دادگاهی که برای گرفتن جان فرزندش برگزار میشود، با جایگاه یک فرد غریبه هیچ تفاوتی ندارد. در نتیجه مجازاتی که برای او در نظر گرفته میشود نیز همان مجازاتهای معمولی است که باید تمام افراد برای ارتکاب جرم قتل بپردازند. از این رو میتوانیم نتیجهی نهایی را این گونه در نظر بگییم که مجازات مادران برای گرفتن جان فرزندشان به طور عمد، قصاص میباشد. اکنون سوال مهمتری مطرح می شود. آیا شرایط برای پدر نیز یکسان است وپس از کشتن فرزندش، قصاص در انتظارش خواهد بود؟
حکم معافیت پدر از قصاص
تا به این جا متوجه شدیم که اگر مادر جان فرزند خود را بگیرد باید مانند تمام مجرمان به قصاص محکوم شود. اما آیا این موضوع شامل پدر نیز میشود؟ جالب است بدانید که در فقه امامیه مبحثی به نام ولایت وجود دارد که بعضی را مالک جان و مال دیگری میداند. برای مثال اولین ولی تمام انسانها خداوند است. اما پس از او پیامبر و امامانش نیز سرپرست امت محسوب میشوند و بر آنها ولایت دارند. در خانواده نیز سلسله مراتبی وجود دارد و بر این اساس پدر و جد پدری ولی یا همان صاحب جان و مال فرزندان محسوب میشوند. با توجه به این عقیده، فقه امامیه مجازات قصاص را در خور چنین مقام والایی نمیداند. زیرا اگر پدر مالک جان فرزند خود میباشد، پس گرفتن آن جان نباید او را به اشد مجازات محکوم کند. ما در مورد ولایت پیشتر در مقالهی حضانت یا ولایت صحبت کردهایم.
مجازات پدر برای کشتن فرزندش
با توجه به مباحث بازگو شده متوجه شدیم که طبق ماده 220، تنها پدر، به دلیل ولایت، در صورت قتل فرزندش، قصاص نمیشود. البته جد پدری نیز همین حکم برایش قابل استناد است. اما اگر این دو در صورت کشتن فرزند یا نوهی خود محکوم به قصاص نمیشوند، مجازات دیگری نیز برایشان در نظر گرفته نشده؟ در ماده 220 این مورد نیز ذکر شده که پدر در صورت ارتکاب این جرم، به جای قصاص باید دیه فرزند خود را بپردازد. اما قانونگذاران برای اعمال کنترل بیشتر بر چنین مجازاتهایی مادهی 612 را نیز اضافه کردهاند. بر اساس این ماده اگر این عمل شنیع پدر، باعث ایجاد رعب و وحشت در دل افراد جامعه شود، میبایست او را تا مدت 3 تا 15 سال به حبس محکوم کرد. با این وجود هنوز هم به نظر نمیآید که این مجازاتها برای عمل به هلاکت رساند دیگری مناسب باشند.
سخن آخر
با توجه به آن چه تا به این جا دربارهی قتل فرزند توسط پدر و مادر بیان کردیم و مجازاتهای این دو در صورت ارتکاب چنین جرمی را به تفکیک بررسی کردیم، به نتیجهی بسیار مهمی دست مییابیم. آن نتیجه این است که قوانین بشری، هیچ گاه به صورت تمام و کمال پاسخگوی انسانها نیستند. حتی در جوامع غربی نیز بسیاری از قوانین اغلب ناکارآمد و گاهی بیفایده هستند. قانون اصلی که انسانها در صورت رعایت آن میتوانند جامعهای بهتر برا خودشان بسازند، قانون وجدانشان است. با این وجود همین قوانین ناکافی نیز تا حد زیادی میتوانند نجاتبخش انسانها باشند. این موضوع به شرطی رخ میدهد که افراد هنگام مواجه با مشکلات حقوقی از افراد قانوندان کمک بگیرند. مهدی علیجانی، وکیل پایه یک دادگستری، میتواند در تمام زمینههای حقوقی راهنما و مشاور شما باشد. برای کسب اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید. منتظر نظراتتان درباره این موضوع هستیم.
- ازدواج 11
- اسناد ملکی 5
- پرسش و پاسخ حقوقی 5
- حضانت 5
- حقوق زن 7
- داستان یک پرونده 1
- دستهبندی نشده 3
- دعاوی تجاری 24
- دعاوی ثبتی 13
- دعاوی کیفری 51
- دعاوی مالی 14
- دعاوی ملکی 16
- دیوان عدالت اداری 1
- طلاق 12
- عکس نوشته 1
- قراردادها 8
- کاربران اختصاصی 0
- کلیپ صوتی 0
- مالک مستاجر 2
- مشاوره حقوقی 34
- مقالات 32
- نمونه پرونده 4
- وصول مطالبات 2
- وصول مطالبات 2
- وکیل خانواده 29
در حال حاضر هیچ نظری داده نشده است